پارادوکس یارمهربان

ساخت وبلاگ

بیاین نگاهی به زندگی کتابی افراد مشهور و ثروتمند بندازیم . مسی و رونالدو سوپر فوتبالیست های جهان علاقه ای به مطالعه ندارن .

بیل گیتس تا قبل از مشهور شدن فقط یک نابغه کد نویسی بود . نه طرفدار نویسنده خاص  و یا ادبیات .

استیو جابز هم هِپی دانشگاه گریز و معتا به هروئین بیشتر نبوده که به واسطه شرایط جامعه ای که توش زندگی می کرده و چیزی که عموم به اون نبوغ می گن یکی از پیشگام فناوری عصر حاضر لقب گرفت.

شاید از بین نوابغ علمی فقط توماس ادیسون بود که خوندن و خط نوشتن رو از روی کتاب های ادبی  یاد گرفت البته خوش بختانه ادیسون دغدغه ادبی نداشت ولی چون توسط مادرش در خانه مجبور به سواد آموزی بود به خوندن و یادگیری از روی کتاب های حاضر در قفسه مجبور بود اکتفا کند و بقیه عمرش تقریبا  در آزمایشگاه ها و کارگاه ها به اختراع و ابتکار عملی گذروند .

جناب ترامپ کتاب هایی که ازشون در حال حاضر موجود دست پخت خودشون نیست و پول دادن تا کسی براشون این کتاب ها رو بنویسن .

برای پی بردن به عمق فاجعه باب دیلن برنده نوبل ادبیات 2016 در حال حاضر متهم به سرقت ادبی برای متن خطابه خودشون در انجمن نوبل هستن .

نکته مقابل قضیه رو نگاه که می کنی می بینی ارسطو با اون همه دبدبه و کبکبه معلم اسکندری بود که سرشت هیولایی اش جهان رو شگفت زده کرد . وقتی سازمان  محیط زیست جهانی 11% از مناطق پر جمعیت کره زمین رو  به مدفن گاه کشتار های اسکندر کبیر  تعبیر می کنه یعنی ارسطو همون بهتر که در مدرسه جمهوری افلاطون می موند .

یا به فرض هیتلری که نبرد من رو در زندان تفریحی قلم زد و به تفکرات نیچه و فلسفه ماکیاول آشنا بود چه گِلی به سر بقیه زد ؟ سر بیش از هفتاد میلیون انسان رو به باد داد  و دنیا رو به سمتی برد که دغدغه سلاح های هسته ای الان هم دست از سرش برنداشته .

بگذریم از این که چپ ها و طرفدار های مارکسیسم چه بلایی سر نظام جهانی آوردن که ای کاش کور و کر بودن و نظریه های اتحاد کارگران رو نمی خوندن و سواد نوشتن کمون نهایی برای سیستم سیاسی شون رو نداشتن !

واقعیت  مسئله این که قشر کتابخون یا نقشی در سیاست و اقتصاد و رهبری نداشته و یا ایده آل گرایشون کار دستشون داده .

 این که بگیم کتابخون زندانی آرمان شهر خودش تعبیر غلطی نیست، زندگی تو صفحات کتاب ها، هم نفس شدن با شخصیت های  داخل این صفحه هات ، هم دردی باهاشون در مراسم خاک سپاری و حتی رقصیدن در عقد و جشن هاشون باعث میشه بعد از مدتی از دنیای واقعی فاصله بگیری . روایت زندگی پسری که طول یک قاره رو برای پیدا کردن طلا طی می کنه باعث میشه پسر درون خودت رو از یاد ببری ، غرق شدن در دنیای دختری که دغدغه ش عشق بازی با پسر اسطبل داره در حالی که باید تا چند وقت دیگه با پرنسی از قبل تعیین شده وصلت که ، میتونه بلایی به سرت بیاره که نه تنها آیده آل رو از دست بدی بلکه خوب هم گیرت نیاد !

فکر کردن به حوادث تاریخی و پی بردن به این حقیقت که ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم به احتمال زیاد مقدس ترین مقدساتت رو هم به تله ای از آوار بی ارزشی تبدیل کنه.

عموم متون کهن ما عاشق رو پروانه ای می بینه که باید در آتش شمع معشوق بسوزه و لب به شکفه باز نکنه . پر بی راه نیست اگه بگیم کتاب باز ها و دل داده های کتاب پروانه ای  هستن که آتش خوندن و فکر کردن و خوندن و نوشتن و خوندن و مقایسه کردن و باز هم خوندن  آتش به جانشون انداخته ، شاید من مجبور باشم به دلیل تعابیر غیر عرفانی و آلوده کردن اندیشه های عطار و جامی به خواسته های دنیوی در دنیای دیگر از اون ها طلب  استغفار کنم ولی فکر می کنم کتابخون بودن  با داشتن محاسن آشکار و نهانش چون ویترین درخوری نداشته و نداره  دقیقا تعبیر همین دو بیت که :

 اگرچه چون بسوزد سود بیند          ولیکن هم زآتش دود بیند

شاید بهتر این باشه که فقط دور این آتش بشینی و  درباره فواید و خواص این آتش سخن بزنی و حرمت دان آتشی باشی که فرهنگ کتاب خوانی و کتاب دانی تمثیل شده .

به نوعی دوری و دوستی کردن با این یار مهربان ممکنه بهت یک زندگی راحت و بی دغدغه تر و در عین حال همواره قابل ستایش و حسرت در مقابل قفسه های کتابخونه ها و کتاب فروشی ها و کتاب خون ها بهتون بده .


برچسب‌ها: دغدغیات Top 5+1...
ما را در سایت Top 5+1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : efantasy-parazit3 بازدید : 12 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:06